«دیمیتری مدودف»؛ از یک رئیس جمهور «لیبرال» تا «شاهین جنگ»
تاریخ انتشار: ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۶۹۵۴۹۴
روزنامه العربی الجدید در گزارشی درباره دیمیتری مدودف، رئیس جمهور سابق روسیه و معاون رئیس فعلی شورای امنیت این کشور نوشت: هفتم مه ۲۰۰۸ دمیتری مدودف که در انتخابات ریاستجمهوری روسیه در مارس ۲۰۰۸ پیروز شده بود، به عنوان رئیسجمهوری روسیه سوگند یاد کرد و جانشین ولادیمیر پوتین شد.
مدودف که در آن زمان تنها ۴۲ سال سن داشت، با تصدی پست ریاست جمهوری در ۱۵ سال پیش، صفحه جدیدی از تاریخ روسیه پس از شوروی را باز کرد که از یک سو صراحت و لیبرالیسم را در هم آمیخت و از سوی دیگر راه را برای بازگشت پوتین به قدرت برای یک مدت نامعلوم هموار کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
چهار سال ریاست جمهوری مدودف (۲۰۰۸-۲۰۱۲) با نشانههایی از لیبرالیسم و گشودگی به سوی غرب، از جمله روند "راه اندازی مجدد" روابط با آمریکا در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما و سفر مدودف به دره سیلیکون در ایالت کالیفرنیای آمریکا در سال ۲۰۱۰ همراه بود.
دوران مدودف همچنین شاهد عدم تمایل روسیه به حمایت صریح از معمر قذافی، دیکتاتور سابق لیبی پس از وقوع قیامهای بهار عربی در سال ۲۰۱۱ بود، وی حتی به عنوان رئیس جمهوری در سال ۲۰۱۱ در مقر شبکه "دوژد" (باران) کانالی با گرایشهای اپوزیسیون لیبرال، مورد استقبال قرار گرفت.
با این حال، در کنار گرایشهای لیبرال مدودف، دوره وی (تا سال ۲۰۱۲) شاهد جنگ علنی روسیه و گرجستان در منطقه جدایی طلب اوستیای جنوبی بود و این اتفاق چند ماه پس از به دست گرفتن ریاست جمهوری توسط وی در اوت ۲۰۰۸ و به عنوان اولین عملیات نظامی روسیه خارج از قلمرو آن پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی رخ داد.
دوره ریاست جمهوری وی همچنین شاهد تصویب اصلاحات قانون اساسی بود که دوره ریاست جمهوری را از چهار به شش سال افزایش داد و بدین ترتیب راه را برای بازگشت پوتین به ریاست جمهوری برای ۱۲ سال دیگر (تا سال ۲۰۲۴) هموار کرد.
علیرغم انتقادها از نقش مدودف به دلیل اجازه دادن به پوتین برای استفاده از خلأ قانون اساسی که ادامه ریاست جمهوری را برای بیش از دو دوره متوالی منع میکرد؛ اما «ولادیسلاو اینوزیمتسف»، مدیر مرکز تحقیقات جامعه پسا صنعتی در گفتوگو با العربی الجدید سیاست باز بودن روابط روسیه در دوره مدودف را ستود.
اینوزیمتسف در ادامه از تغییر شخصیت رئیس جمهور سابق روسیه با شروع جنگ این کشور و اوکراین ابراز تعجب کرد و گفت: مدودف با آغاز این جنگ به یکی از برجستهترین چهرههای نظامیسازی گفتمان سیاسی روسیه تبدیل شد.
اینوزیمتسف میگوید: من بعید نمیدانم کسانی وجود داشته باشند که مدودف را فردی تنگ نظر و بیکفایت میبینند؛ اما توجه داشته باشید که وی با یک دستور کار کاملاً جدید، ریاست جمهوری را بر عهده گرفت و اذعان کرد که یک ابرقدرت انرژی در دنیای مدرن غیر قابل رقابت است و خواستار مدرنیزه کردن فوری اقتصاد روسیه شد. به همین دلیل باید به سیاست خارجی اتخاذ شده در دوران ریاست جمهوری وی توجه شود؛ چراکه برای اولین بار در تاریخ روسیه اولویت کمک به توسعه اقتصادی کشور را تعیین کرد.
اینوزیمتسف یادآور شد که پس از جنگ در گرجستان، مدودف توانست عواقب منفی این جنگ بر کشورش را در سریعترین زمان ممکن محدود کند، روابط با اروپا را ارتقا بخشد و روابط خود را با آمریکا ازسر بگیرد.
تحکیم پایههای دولت پوتیندر کنفرانس حزب «روسیه متحد»، حزب حاکم روسیه در پاییز ۲۰۱۱، مدودف خواستار حمایت از نامزدی پوتین برای انتخابات ریاست جمهوری شد. پوتین در آن زمان رئیس این حزب و نخست وزیر روسیه بود. مدودوف با این اعلام حمایت به بحث و جدلها درباره اینکه پوتین بار دیگر به کرملین باز خواهد گشت یا خیر، پایان داد.
این لحظه نقطه عطفی در تاریخ روسیه به سمت تقویت قدرت فردی و گسترش حضور نظامی در سوریه و اوکراین در بحبوحه بازگشت فضای "جنگ سرد" در روابط مسکو و غرب بود که منجر به تغییر خود مدودف از یک سیاستمدار با گرایشهای لیبرال به یکی از شاهینهای (جنگ طلب) تشکیلات روسیه با مطرح کردن مکرر تهدید به استفاده از تسلیحات هستهای پس از شروع جنگ روسیه و اوکراین در ۲۴ فوریه ۲۰۲۲ شد.
با آغاز جنگ مستقیم روسیه علیه اوکراین، مدودف با پخش مطالب جنجالی در کانال خود در تلگرام، به خط مقدم صحنه سیاسی روسیه بازگشت؛ اما از دروازهای متفاوت. بارها در مورد امکان فعالسازی مجدد مجازات اعدام و در مواقع دیگر تهدید به استفاده روسیه از سلاح هستهای و یا حتی بمباران بوندستاگ آلمان (پارلمان) کرد.
در همین راستا، «کیریل کوکتیچ»، استاد علوم سیاسی در پژوهشکده دولتی روابط بینالمللی مسکو، تاکید کرد که تهدید مدودف به استفاده از تسلیحات هستهای به این معنا نیست که روسیه به طور خودکار از این سلاح استفاده میکند، بلکه مواضع رئیسجمهور سابق روسیه تغییر یافته و وی به دنبال موقعیت جدیدی در میان نخبگان سیاسی روسیه است.
کوکتیچ گفت: پیامهای انتشار یافته توسط مدودف به این معنا نیست که خطر استفاده از تسلیحات هستهای وجود دارد، به خصوص که مدودف همیشه بر توسل به این سلاح تنها به عنوان یک اقدام واکنشی تأکید میکند.
این استاد روس درباره برداشتش از تغییر مواضع مدودف نیز تصریح کرد: مدودف اکنون دستور کار لیبرال را مخالف با دولت میداند و به دنبال موقعیت سیاسی و مشروعیت جدیدی برای خود است.
خود مدودف نیز در مصاحبهای با تلویزیون فرانسه در پایان تابستان گذشته، تغییر خود را به رویکرد ضد روسی "شرکا" نسبت داد و بر اعتقاد خود مبنی بر لزوم انجام "عملیات نظامی" در اوکراین برای حفاظت از منطقه دونباس و خلع سلاح نیروهای مسلح اوکراین تاکید کرد.
311311
کد خبر 1763252منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: دمیتری مدودف ریاست جمهوری رئیس جمهور هسته ای
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۶۹۵۴۹۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پایان پوتین؟!
برخی معتقدند مانند اتحاد جماهیر شوروی، رئیسجمهور فعلی روسیه هم شکننده است. اما آنها خیلی چیزها را نادیده میانگارند.
به گزارش خبرآنلاین، پیتر روتلند در تحلیلی برای ریسپانسیبل استیت کرفت وابسته به «اندیشکده کوئینسی» نوشت: ماکسیم ساموروکوف از مرکز کارنگی اخیرا مقالهای را باعنوان «رژیم شکننده پوتین» در فارن افرز منتشر کرده است. او نوشته مانند آنچه در گذشته برای شوروی اتفاق افتاد، سیستم پوتین هم همیشه درحال فروپاشی است.
این استدلال بر اساس یک قیاس تاریخی شکل گرفته است. طبق این قیاس نظام شوروی، قوی و تغییرناپذیر به نظر میرسید و عملاً هیچکس فروپاشی آن را پیشبینی نمیکرد. اما در نهایت شوروی فروپاشید. به همینترتیب، سیستم پوتین در حالحاضر قدرتمند و مقاوم به نظر میرسد و کمتر کسی میتواند فروپاشی آن را تصور کند. اما در نهایت این سیستم هم مانند شوروی، دچار فروپاشی خواهد شد.
مشخص است که چرا این استدلال برای فارنافرز دارای جذابیت است. پندار آرزومندانه همیشه مخاطب را جذب میکند. مردم دوست دارند آنچه را که میخواهند بشنوند را به آنها بگویند. بدون هیچ چشماندازی برای یک ضدحمله موفق در اوکراین، محتملترین سناریویی که باعث میشود کییف در جنگ پیروز شود، فروپاشی رژیم پوتین در روسیه است.
قیاسهای تاریخی میتوانند جذاب؛ اما گمراه کننده باشند. چرا که ممکن است توجه ما را بر شباهتهای سطحی متمرکز کنند، در حالی که تفاوتهای ساختاری را نادیده میگیرند. چندین دلیل مهم وجود دارد که مشخص میکند نظام پوتین در مکان بسیار متفاوتی با اتحاد جماهیر شوروی در دوره پرسترویکا قرار دارد.
اول اینکه میخائیل گورباچف تنها شش سال در روسیه قدرت را به دست داشت و هرگز نتوانست کنترل موثری بر حلقه داخلی رهبران شوروی داشته یا تغییری در بروکراسی ایجاد کند. در نتیجه او نتوانست ابتکارات سیاسی خود را اجرایی کند و ناچار شد تصمیمات رادیکالتری را اتخاذ کند که کل سیستم را بیثبات میکرد.
در مقابل پوتین پس از به قدرت رسیدن در سال دو هزار خیلی سریع بر نخبگان رقیب کنترل پیدا کرده و مکانیسم قدرت عمودی را احیا کرد. او ۲۴ سال است که در قدرت بوده و اکثر تحلیلگران موافقند که پایههای اصلی رژیم او آنقدر قوی است که احتمالا حتی از مرگ بنیانگذار خود هم جان سالم بهدر میبرد.
مسائل دوم این است: یکی از عوامل مهم در فروپاشی اتحادجماهیرشوروی این واقعیت بود که این کشور در یک جنگ در افغانستان بود و قابلیت پیروز بیرون آمدن از آن را نداشت. بنابراین اتحادجماهیر شوروی مجبور شد که با غرب وارد مذاکره شود. روسیه در حال جنگ در اوکراین است که هنوز اطمینان دارد که میتواند در آن پیروز شود.
مورد سوم اینکه اتحادجماهیر شوروی ورشکسته شده بود، کسری تجاری داشت و از خارج پول قرض میگرفت. در مقابل با وجود تحریمهای غرب، روسیه در سال گذشته ۵۰ میلیارد دلار مازاد تجاری داشته است. اقتصاد برنامهریزی شده شوروی سفت و سخت و ویرانکننده بود و دولت در گودالی از یارانههای دولتی فرو رفته بود. روسیه کنونی دارای یک اقتصاد سرمایهداری پویا است که بهخوبی در اقتصاد جهانی در اقتصاد جهانی ادغام شده و کارآفرینان مهارت خوبی در دور زدن تحریمهای غرب دارند.
نکته چهارم این است که اتحاد جماهیر شوروی، فدراسیونی بود که تنها ۵۲ درصد از جمعیت آن را روسها تشکیل میدادند. اما روسیه پوتین یک کشور متمرکزتر است که ۸۲ درصد از جمعیت آن را روسها تشکیل میدهند. مسلما برای روسیه احتمال شورش اسلامگرایان در قفقاز شمالی یک چالش امنیتی بالقوه است. اما منطقی که رمضان قدیروف رهبر چچن را تبدیل به یک رعیت وفادار برای مسکو کرده، در موارد دیگر هم صدق میکند. بر اساس این منطق بهتر است از جریان یارانهای که از مسکو میرسد لذت ببرید و لامبورگینی سوار شوید تا اینکه گروزنی یکبار دیگر به تلی از آوار تبدیل شود. چچنیها از جنگهای اول و دوم درس گرفتهاند که استقلالطلبی ارزش تلاش را ندارد. هیچیک از جمهوریهای دیگر در فدراسیون روسیه هم علاقهای به آغاز جنگ با مسکو ندارند.
حمله ۲۲ مارس ۲۰۲۴ به تالار شهر کراوکس، نه تنها یادآور این موضوع بود که اسلامگرایی افراطی همچنان یک تهدید امنیتی برای روسیه است بلکه نشاندهنده شکست اطلاعاتی گسترده سرویسهای اطلاعاتی این کشور بود. ایالاتمتحده از قبل به آنها هشدار داده بود که چنین حملهای در راه است. آنها باید نگهبانان مسلح را در تمام سالنهای کنسرت در مسکو مستقر میکردند. بااینحال، حملاتی مانند کراوکس باعث تغییر رژیم در روسیه نمیشود. تروریستها نه از قفقاز شمالی، بلکه از تاجیکستان آمده بودند. این نشان میدهد که هشت میلیون کارگر مهاجر از آسیای مرکزی یک خطر امنیتی بالقوه برای روسیه است. اما ارزش آنها در اقتصاد روسیه که با مشکل نیروی کار کم مواجه است، حداقل در حالحاضر از چالشهای امنیتی که ایجاد میکنند بیشتر است.
شورش واگنر در ژوئن ۲۰۲۳ یک تحول خارقالعاده بود و جدیترین تهدید برای ثبات رژیم پوتین از زمان تأسیس آن در سال دو هزار به حساب میآمد. ما هرگز نمیدانیم اگر یوگنی پریگوژین به عقب نرفته بود، چه رخ میداد. او به نیروهای خود دستور داده بود تا به سمت مسکو پیشروی کنند. اما آنچه میدانیم این است که قیام یا شورش واگنر در نهایت شکست خورد. پریگوژین مرده و به خاک سپرده شده و ثبات رژیم به سرعت برقرار شده است.
اجازه دادن به گروه واگنر برای توسعه و قدرت پیدا کردن تا جایی که بتواند آن شورش را به راه بیندازد، یک اشتباه جدی از سوی پوتین، پس از تصمیم او برای آغاز تهاجم تمام عیار به اوکراین بود. اما این یک اتفاق دور از ذهن باقی میماند و نمیتواند به عنوان پایهای برای سیاست ایالات متحده عمل کند.
برای پیروز شدن در دیپلماسی و جنگ نیاز به ارزیابی واقعبینانه از نقاط قوت و ضعف دشمن است. فروپاشی ناگهانی اتحاد جماهیر شوروی به ما یادآوری میکند که انتظار چیزهای غیرمنتظره را داشته باشیم. اما پوتین و رئیس جمهور چین شی جین پینگ از اشتباهات گورباچف درس خود را گرفتهاند. واشنگتن نباید سیاست روسیه خود را با این فرض بسازد که صاعقه دو بار به یک مکان برخورد میکند.